تاریخ هجرت حضرت محمد (صلّى الله علیه وآله وسلم) از مکه به مدینه که بهعنوان مبدأ تاریخ مسلمانان قرار گرفته، مطابق است با 622 بعد از میلاد مسیح. پس از رحلت پیامبر اسلام در سال 11 هجرى قمرى خلفاى راشدین در مرکز مدینه رهبرى مسلمانان را بهدست گرفتند. با قبول خلافت توسط حضرت على (علیهالسلام) در سال 36 هـ .ق کونه پایتخت قرار گرفت و با شهادت آن حضرت در سال 40 هـ . ق خلافت به معاویه رسید و پایتخت به دمشق منتقل شد. جانشینن معاویه بهنام خلفایِ اموى از سال 41 تا 132 هـ . ق در مقام خلافت باقى ماندند و سپس خلافت بهدست عباسیان افتاد که بغداد پایتخت شد و تا سال 656 هـ . ق ادامه یافت و در آن سال بساط خلافت آنها توسط هلاکوخان برچیده شد.
لفظ اسلام در قرآن کریم به معنى مطلق دین خدا و نیز به معنى دین محمد (صلّى الله علیه وآله وسلم) آمده است. اسلام را باید هم دین بهشمار آورد هم نوعى روش زندگى که توانست اقوام مختلف از نژادهاى گوناگون را گردهم آورد و برابرى و تساوى در بین آنها برقرار سازد. وحدت فرهنگى موردنظر و پیشبرد اسلام، ضرورتاً تا قلمرو خلاقیت هنرى را در بر گرفت.
فتح ایران توسط اعراب مسلمان به سهولت امکانپذیر نبود؛ هرچند دولت با عظمت ساسانى در سراشیبى سقوط و انحطاط بود و به دلیل دودستگىها، شکاف بین طبقات و اختلافات و رقابتهاى میان نجبا و روحانیون و نابسامانى در امر دین، کشور در لبهء پرتگاه قرار داشت. در آن دوره روحانیت هیچگونه پیام امیدبخشى نداشت و مراسم دینى تنها یک محدودیت و تشریفات بهشمار مىرفت. کوشش و تلاش کسانى چون یزدگرد یکم، شاپور سوم و قباد براى جلوگیرى از این توسعهطلبى روحانیون آتشگاه به جایى نرسید. مغان علاوه بر حکومت دینى فرمانروایى دنیوى را نیز در اختیار داشتند. این قدرت و ثروت آنها را به فساد مىکشانید و نتیجه این شد که نشانى از معنویت و روحانیت در آنها برجاى نماند. بههمین جهت پیش از پیدایش و گسترش اسلام بهتدریج دین زرتشت کنار مىرفت و آیین مسیح رواج مىیافت و به گفته یکى از آگاهان، اگر در آن روزگاران اسلام به ایران راه نمىیافت شاید کلیسا، آتشکدهها را ویران مىساخت و خود به جاى آن مستقر مىشد. بههرحال جامعهء ساسانى با وجود نظم ظاهرى از درون آشفته و بىهدف شده بود.
با پیروزى اعراب مسلمان و انقراض امپراتورى ساسانی، دورانى تازه در تاریخ هنر ایران آغاز شد. طى قرون بعد اقوام مختلف ترک، مغول و افغان بر این سرزمین تسلط یافتند؛ ولى سنتهاى فرهنگى ایرانى در هنر ضمن اثرپذیرى از تمدن و فرهنگ اسلامی، مسیر تحول خاص خود را پیمود
بعد از یک سلسله جنگهاى شدید بین اعراب و ایرانیان، سرانجام فتح ایران توسط مسلمانان صورت گرفت و سلسلهء ساسانى در سال 22 هجرى (در زمان خلافت عمر) پس از شکست در جنگ معروف نهاوند منقرض گردید. برخورد مسلمانان عرب با یک قوم فرهیخته و داراى پیشرفتهاى اعلاى هنرى و فرهنگ باستانی، تأثیرات زیادى در آنها برجاى گذاشت و خطر تسلیم در مقابل یک چنین پیشینهء هنرى را پیش آورد.
ایرانیان بههر جهت اسلام آوردند و از همان ابتدا حساب خود را از پیروان رسمى تسنّن جدا ساختند. یکى از دلایلى که ایرانیان با آغوش باز اسلام را نپذیرفتند، یکتاپرستى آنها بود. آنها مشرک و کافر و بتپرست نبودند بلکه خدایى بهنام اهورامزدا را مىپرستیدند. معروف است که حضرت حسین بن على (علیهالسلام) دختر آخرین پادشاه ساسانى را که در حین تسخیر ایران اسیر شده بود به زوجیت خود در آورده بود و از این بابت امامان وارث میراث پادشاهى ایرانیان نیز بودند.
پیروزى بنىعباس در نتیجهء کمک ایرانیان و دشمنى آنها با بنىامیه صورت گرفته. در زمانِ سلطهء عباسیان، تمدن و فرهنگ ایرانى در تمدن اسلامى نفوذ فوقالعادهاى مىیافت. حتى عباسیان بغداد را که نزدیک تیسفون پایتخت ساسانى بود پایتخت خود برگزیدند. در عهد خلافت عباسیان خاصه در زمان مأمون، نهضت علمی، ادبى و هنرى عظیمى در بعداد آغاز شد و ایرانیان در این نهضت نقش عمدهاى برعهده داشتند.
سپس سامانیان و صفاریان در مشرق ایران به استقلال رسیدند و بعد نوبت به غزنویان رسید؛ که علاوه بر شرق ایران، افغانستان و بخشى از هندوستان را ضمیمهء متصرفات خود کردند. سلجوقیان پس از غلبه بر غزنویان کشورهاى غربى آسیاى صغیر، سوریه و عراق را نیز به متصرفات غزنویان افزودند و از جانب خلیفه وقت، سلطنت آنها در ایران به رسمیت شناخته شد.
با پیروزى اعراب مسلمان و انقراض امپراتورى ساسانی، دورانى تازه در تاریخ هنر ایران آغاز شد. طى قرون بعد اقوام مختلف ترک، مغول و افغان بر این سرزمین تسلط یافتند؛ ولى سنتهاى فرهنگى ایرانى در هنر ضمن اثرپذیرى از تمدن و فرهنگ اسلامی، مسیر تحول خاص خود را پیمود. در ابتدا هنرمندان و صنعتگران مسلمان ایرانى ویژگىهاى هنر ساسانى را در آثار خود مىآوردند. مساجد اولیه طبق الگوهاى رایج در سایر جوامع مسلمان ساخته مىشدند؛ اما از سدهء چهارم هجرى سبک خاصى در معمارى مساجد براساس سنتهاى ایرانى رخ نمود. ایرانیان به سرعت از ارزشهاى تزئینى خط عربى بهره گرفتند. و انواع طرحهاى تزئینى خاص خود را پدید آوردند.
در این زمان تصور بر این بود که تلاش براى بازنمایى واقعى انسان، توهین کفرآمیز نسبت به حق الهى خلقت مىباشد. تحریم معروف هنرهاى تجسمى در جهان اسلام ربطى به قرآن نداشت و زمینهء این تحریم تا حدود زیادى به تعریف سهم و نقش هنرها در استخوانبندى جامعه اسلامى برمىگشت. مباحث و مناظراتى راجع به شمایلشکنى و بتشکنى که جهان مسیحیت را در کشمکشهاى شدید مذهبى فرو برد تا اواسط قرن نهم حل و فصل شد، نقش بسیار مهمى در تشکل نگرههاى اسلامى داشت. چنین بهنظر مىرسد که هنرمندان برجسته، همیشه از ضوابطى که سنت تحمیل مىکرد و پیام روحانى قرآن ارائه مىداد، شناخت و آگاهى کاملى داشتند. اما این سختگیرىها باعث توقف فعالیتهاى هنرى تجسمى نگردید؛ و قوهء تخیل هنرمند به نقوش و نگارهها معطوف شد. این نگارههاى دلانگیز و نقوش پرمایهء رنگین را در نهایت باید مدیون اسلام باشیم که فضایى بهوجود آورد که در آن هنرمندان از مسائل دنیوى روى برگیرند و در سپهر رؤیایى و تخیلى خط و رنگ ناب سیر کنند.
مذاهبى که بعدها در کشورهاى اسلامى حاکم شدند در تعبیرشان از ممنوعیت و حرمتِ تمثالها، تساهل بیشترى نشان دادند. آنها نقاشى اشخاص و وقایع را تا آنجا که ربطى به دین نداشت. مجاز دانستند.